قصد دارم خیلی فشرده شِمای مفهومی عامی را معرفی کنم برای تقسیمبندی انواع پژوهشها دربارهی حیات تهیدستان شهری، آنهم با دو هدف اصلی که توأمان دنبالشان میکنم: یکم، صورتبندی اصلیترین پرسشها دربارهی حیات تهیدستان شهری؛ دوم، مساحیکردن گسترهی دانستهها و نادانستههامان دربارهی جنبههای گوناگون حیات تهیدستان شهری در ایران. برای تحقق این منظور نیز چهار […]
قصد دارم خیلی فشرده شِمای مفهومی عامی را معرفی کنم برای تقسیمبندی انواع پژوهشها دربارهی حیات تهیدستان شهری، آنهم با دو هدف اصلی که توأمان دنبالشان میکنم: یکم، صورتبندی اصلیترین پرسشها دربارهی حیات تهیدستان شهری؛ دوم، مساحیکردن گسترهی دانستهها و نادانستههامان دربارهی جنبههای گوناگون حیات تهیدستان شهری در ایران. برای تحقق این منظور نیز چهار سطحِ درهمتنیده از مطالعه دربارهی حیات تهیدستان شهری را در قالب چارچوبی مفهومی پیش میکشم که از برخی آثار تاریخنگارانه و نظری ادوارد پالمر تامپسون استخراجشان کردهام.
اول، سطح هستی طبقاتی تهیدستان شهری که مطالعهاش بر عهدهی اقتصاد سیاسی قرار دارد. دوم، سطح تجربهی زیستهی طبقاتی تهیدستان شهری که مطالعهاش بر عهدهی جامعهشناسی است. سوم، سطح گرایشهای طبقاتی تهیدستان شهری که مطالعهاش بر عهدهی مطالعات فرهنگی است. چهارم نیز سطح کنش دستهجمعی یا انفرادی طبقاتیِ تهیدستان شهری که مطالعهاش بر عهدهی علم سیاست است. ملاحظه خواهید کرد که تکیهام عمدتاً بر عامل تعیینکنندهی طبقه است، اما به سایر عوامل تأثیرگذار از جمله جنسیت و قومیت نیز اشاره خواهم کرد که بررسیشان عمدتاً بر عهدهی مطالعات جنسیتی و مطالعات قومیتی است. نسبت این هفت شاخه در حوزهی اندیشهی اجتماعی با تاریخنگاری تهیدستان شهری نیز آخرین فقره از بحث خواهد بود. سرانجام در آینهی این هشت حوزهی فکری میکوشم عیار اندیشهی اجتماعی در ایران در زمینهی مطالعات تهیدستان شهری را اجمالاً بسنجم.
از نخستین سطح شروع میکنم، یعنی از سطح هستی طبقاتی تهیدستان شهری. چه کسانی در جایگاه طبقاتی تهیدستان شهری جای دارند؟ پاسخ: کسانی که به درجات گوناگون مشمول همهی شرایط زیر میشوند. اولاً نابرخوردار باشند از سه منبع اصلی قدرت: سرمایهی مادی، دانش و مهارت انسانیِ واجدِ ارزش مبادله در بازار کار، و اقتدار سازمانی چه در بدنهی دولت و چه در بدنهی سایر نهادهای غیردولتیِ غیربازاری نظیر سندیکاها و شوراها و اصناف و انجیاوها و اتاقهای بازرگانی و غیره. ثانیاً، گرچه مثل اعضای طبقهی کارگر برای تأمین معاش خویش ناگزیر باشند نیروی کارشان را در بازار کار عرضه کنند، اما به علل گوناگون یا ناتوان از عرضهی نیروی کار خویشاند یا اگر هم عرضهکنندهی نیروی کار در بازار کار هستند به علل گوناگونی نظیر رکود اقتصادی اصولاً تقاضایی برای نیروی کار ناماهرشان در بین نیست و ازاینرو یا بیثباتکارند یا همواره دستخوش بلیهی بیکاری. ثالثاً در حدی که نیل به سطح متعارف زندگی در هر برهه از زمان میطلبد نابرخوردار باشند از سه نوع منبع حمایتی، یعنی حمایتهای اجتماعی دولت و حمایتهای نهادهای اجتماعی ضربهگیر نظیر خانوادهی هستهای و خانوادهی گسترده و محله و حمایتهای انواع نهادهای جامعهی مدنی. مجموعهی کسانی که شرایط پیشگفته را همزمان به درجات گوناگون داشته باشند در جایگاه طبقاتی تهیدستان شهری جای دارند.
مصداق تهیدستان شهری عبارتاند از حاشیهنشینان، فروشندگان دورهگرد، بخشهای اعظمی از دستفروشان، بسیاری از موتورسواران معیشتی، کارگران روزمزد بیثباتکار، بخشهای وسیعی از بیکاران، مهاجران روستایی فقرزدهی ساکن در شهرهای بزرگ، مهاجران خارجی فقرزدهی ساکن در شهرها، کارگران ناماهرِ بیثباتکار، بخشهای وسیعی از ساکنان سکونتگاههای غیررسمی، متکدیان، کارتنخوابها، معتادان بیسرپناه، کودکان کار، و غیره. الگوی توزیع منابع سهگانهی پیشگفتهی قدرت و میزان تقاضا برای نیروی کار ناماهر تهیدستان و حمایتهای دولت و نهادهای اجتماعی ضربهگیر و نهادهای جامعهی مدنی هرگز وضعی ایستا و ثابت نداشتهاند و در سالهای پس از انقلاب همواره دستخوش دگرگونی قرار گرفتهاند، مثلاً دولت با عقبنشینی از اجرای وظایف اجتماعیاش و انبساط سازوکارهای بازاری در سپهرهای گوناگون حیات تهیدستان شهری و کالاییسازی خدمات شهریِ موردِاستفادهی تهیدستان و رهاسازی بازار کار، به سهم خود، بر گسترش ابعاد و عمق پدیدهی تهیدستی شهری افزوده است. هم میزان نابرخورداری تهیدستان شهری از منابع سهگانهی قدرت و هم دگرگونیهای پدیدآمده در میزان و نوع حمایتهای پیشگفته اصولاً وجهی ساختاری دارند، یعنی مجموعهی شرایط و دگرگونیهاییاند که بر فراز سرِ تهیدستان شهری و مستقل از ارادهشان به وقوع میپیوندند.
اصلیترین متولی بررسی این سطح از حیات تهیدستان شهری عبارت است از علم اقتصاد و درواقع اقتصاد سیاسی. مطالعهی الگوی توزیع منابع سهگانهی قدرت در جامعه بهاضافهی دگرگونیهایی ساختاری که نوع و میزان حمایتها از تهیدستان شهری را رقم میزنند و ازاینرو هستی طبقاتیشان را شکل میدهند وظیفهی اقتصاد سیاسی است. چنتهی اقتصاد سیاسی در ایران خصوصاً طی دهههای اخیر در این زمینه بسیار خالی است. بخش اعظمی از علم اقتصاد در ایران اصولاً هدفمندانه در پی استتارکردن وضعیت تهیدستان شهری است و اقتصاد سیاسی در نقش مؤلفهی مترقی علم اقتصاد در ایران نیز بیش از آن که کارکرد تبیینکننده و توضیحدهنده داشته باشد نقش صدای اعتراضی را ایفا کرده است. درک ضعیف و نابسندهای که از چرایی و چهگونگی گسترش و تعمیق پدیدهی تهیدستی شهری در ایران داریم عمدتاً معلول همین نقصان سهمگین مطالعات اقتصاد سیاسی دربارهی هستی طبقاتی تهیدستان شهری است.
به دومین سطح بپردازم، سطح تجربهی زیستهی طبقاتی تهیدستان شهری. میزان دریافتیهای نقدی و غیرنقدی تهیدستان شهری که در اثر الگوی توزیع منابع سهگانهی قدرت و حمایتهای سهگانهی پیشگفته مشخص میشود در قیاس با سطوح متعارف زندگی در ایران بسیار ناچیز است. ملاحظه میکنید اینجا به دریافتیهای نقدی و غیرنقدی تهیدستان شهری اشاره میکنم چون این معیارِ پولی همیشه سریعترین راه برای سنجش و درک مطلب است، وگرنه این دریافتیهای ناچیز فقط سایه و بازتاب واقعیت دیگریاند: یعنی عدم دسترسی افراد به منابع قدرت و نیز نوع و میزان ناکافی برخورداریشان از انواع حمایتها. همین میزان دریافتیها که در سطح ساختاری بر فراز سرِ تهیدستان مشخص میشود تجربهی زیستهی طبقاتیشان را در سپهرهای گوناگون حیات اجتماعی تعیّن میبخشد، سپهرهایی نظیر آموزش و بهداشت و سلامت و درمان و مسکن و خرید اجناس مصرفی و فراغت و تفریح و ازدواج و معاشرت و دوستیابی و کار و رابطهی جنسی و تغذیه و مصرف کالاهای فرهنگی و غیره. تجربهی زیسته به معنای انتخاب فرد در برابر آن نوع شرایط و دگرگونیهای ساختاری است که بر فراز سر و مستقل از اردهاش شکل گرفته است.
تجربهی زیستهی طبقاتی فرد در سپهرهای گوناگون زندگی در دایرهی هستی طبقاتیاش شکل میگیرد و ازاینرو هستی طبقاتی است که تجربهی زیستهی طبقاتی فرد را تعیّن میبخشد. مجموعهی تجربههای زیستهی فرد نیز شیوهی زندگیاش را تشکیل میدهد. شیوهی زندگی تهیدستان شهری حاصل انتخابهای غالباً ناگزیری است که در سپهرهای گوناگون حیاتشان در مواجهه با شرایط ساختاریِ هستی طبقاتیشان به عمل میآید. اصلیترین متولی مطالعهی این سطح از حیات تهیدستان شهری، یعنی سطح تجربهی زیسته طبقاتیشان، جامعهشناسی است. اگرچه در زمینهی مطالعهی حیات تهیدستان شهری در ایران دچار فقر مفرط مطالعاتی هستیم، اما جامعهشناسان، در قیاس با متخصصان هر رشتهی دیگری در ایران، حیات تهیدستان شهری را به میزان بیشتری موضوع مطالعهی خویش قرار دادهاند. دو نمونه از برجستهترین پژوهشهای جامعهشناسانه در ایران یکی پژوهش آصف بیات با عنوان سیاستهای خیابانی است و دیگری نیز رسالهی دکتری علیرضا صادقی که تازگیها در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران ارائه شده است.
اما سومین سطح، یعنی سطح گرایشهای طبقاتی تهیدستان شهری. تجارب زیستهی طبقاتیِ تهیدستان شهری در سپهرهای گوناگون زندگیشان احساسها و آرزوها و ارزشها و معناهایی را در ذهن فردیشان میآفریند. این معناها که در ذهنهای انفرادی شکل میگیرد از میانجی زبان ممکن است شکل بینالاذهانی بگیرند یا نگیرند. بگذارید مثالی بزنم. «فلزبان» تخلص شاعری است با نام عبدالله وطنخواه، یکی از فعالان آگاهِ کارگری، که چند سال قبل بر اساس تجربهی زیستهی شخصیاش شعری سرود با این مضمون: «دستمزد، اجر نیست، پاداش نیست، تکهی کوچکیست از کیک بزرگ ارزش، که به جان میپزنش کارگران». فلزبان بر اساس تجربهی زیستهی طبقاتیاش در محل کار و سایر ساحتهای زندگیاش به این معنا رسیده است که هر آنچه در جامعه تولید میشود بهتمامی محصول کار کارگران است اما کارفرمایان دولتی و خصوصی و شبهدولتی فقط ارزش پولیِ تکهی کوچکی از کل تولید کارگران را در قالب دستمزد که گویی اجر و پاداش است به کارگران میدهند و ارزش پولی سایر تکهها را از سازندگان اصلیشان دریغ میدارند. در این معنا که از تجربهی زیستهی کارگر شاعر برخاسته است و شاعر میکوشد با میانجی زبان شعری به سایر ذهنها انتقالاش دهد نوعی ارزشگذاری و نوعی مطالبه نهفته است: ارزشگذاری بر وزن و اهمیت کار کارگر که اگر نباشد هیچ تولیدی در بین نیست و مطالبهی افزایش سهمبریِ هر چه بیشترِ کارگران از فرایندهای تولید و توزیع در جامعه. این معنا و این ارزش و این مطالبه از بطن تجربهی زیستهی کارگر شاعر برآمده است و به میانجی زبان ممکن است به ذهنهای دیگری انتقال یابد. شاعر تا چه حد میتواند این معنا را بر الیاف نرم مغزهای دیگران بنویسد؟ بستگی دارد به نوع توازن قوا در منازعهای که بر سر تولید و تثبیت انواع معناها در جامعه درمیگیرد.
دیگرانی که تجربهی زیستهی دیگری داشتهاند میتوانند معنا و ارزش و مطالبهی متضادی را پیش بکشند. یک نمونه از همین نوع معناسازی را با هم مرور کنیم. اشارهام به معادل فارسی «کارآفرین» برای کلمهی خارجیِ «آنترپرونور» است، معادلی فارسی که تا جایی که میدانم احتمالاً نخستین بار بهقلم سیروس ابراهیمزاده در کتاب توسعهی اقتصادی در سال ۱۳۵۱ جعل شده است. این اصطلاح احتمالاً تا اواخر دههی شصت خورشیدی هنوز چندان مقبول نیفتاده بود. طی دههی هفتاد خورشیدی رواج یافت و طی دههی هشتاد نیز به معادلی متعارف بدل شد. امروز کمتر فرهنگ لغتی میشناسیم که این معادل را به کار نگرفته باشد. معاونتی در وزارت کار داریم با همین عنوان. رشتهای دانشگاهی داریم به همین عنوان. مباحث مرتبط با این معادل به دروس آموزش عمومی و آموزش عالی راه یافته است. کتابها و مقالات فراوانی با استفاده از همین عنوان داریم. اصطلاح فارسی «کارآفرین» گرچه فقط به کارفرما اشاره ندارد اما عمدتاً معطوف است به کارفرمایان خصوصی و سرمایهداران و صاحبان کسبوکار. در متن و بطن اصطلاح «کارآفرین» با این معنا مواجهایم که بهیمن حضور و نقشآفرینی سرمایهداران است که برای امثال فلزبان میتوان اشتغالزایی کرد و اگر سرمایهداران نباشند خبری از دستمزد و حقوق برای کارگران نیست. این معنا، برعکس، به ضرورت حضور و نقشآفرینی سرمایهدار تأکید میکند. منازعه بین معناهای گوناگون اصولاً بخش مهمی از منازعههای طبقاتی است. منازعهی معنای موردنظر فلزبان با معنای جعلشده در اصطلاحِ «کارآفرین» یک نمونه از کشمکشهایی است که انواع فُرمهای فرهنگی بر سر خلق معنا در جَنگ گفتمانها با هم راه میاندازند.
فُرمهای فرهنگی که با میانجی زبان مستمراً معنا خلق میکنند پرشمارند: انواع هنرها، ادبیات، شعر، داستان، رمان، فیلم، تئاتر، جوک، مناسک، نقاشی، عکاسی، کاریکاتور، کتاب، مقاله، دیوارنوشته، ترانه، موزیک، بیلبوردهای شهری، همه و همه، همواره در حال خلق معنا در جامعهاند. این که گرایشهای طبقاتی در جامعه چه نوع گرایشهایی باشند عمدتاً بستگی به این دارد که چه معناهایی از دل جنگ گفتمانها میان انواع فرمهای فرهنگی سربلند بیرون میآیند. بین گرایشهای طبقاتی افراد و تجربههای زیستهشان ضرورتاً تناظری یکبهیک وجود ندارد. بر حسب نوع نقشآفرینی میانجی زبان و عملکرد فُرمهای فرهنگی و نتیجهی منازعههای گفتمانی است که انواع خاصی از گرایشهای طبقاتی نیز شکل میگیرند. در ایران امروز عملاً میبینیم منازعههای گفتمانی و خلق معنا در حوزههای سینما و ادبیات و سریالهای تلویزیونی و کانالهای ماهوارهای و عکاسی و بیلبوردهای شهری و غیره تا حد بسیار زیادی به زیان منافع و مصالح طبقاتی تهیدستان شهری رقم خورده است. ارتشی از کارگزارانِ انواع فُرمهای فرهنگی برای تولید معناها و ارزشهایی بر ضد منافع تهیدستان شهری به فعالیتِ موفقیتآمیز مشغولاند.
بخشی از علل فقدان آگاهی طبقاتی میان تهیدستان شهری را از همین راه میتوان تبیین کرد. آگاهی طبقاتی هنگامی شکل میگیرد که اعضای فلان طبقه اولاً به اشتراک منافع بین خودشان و ثانیاً به تفاوت و حتا تضاد منافع خودشان با منافع سایر طبقات پی ببرند. این نوع آگاهی طبقاتی میان تهیدستان شهری مطلقاً محسوس نیست. از همینجاست که میتوان به یک عامل مؤثر بر تجربهی زیستهی طبقاتی تهیدستان شهری در سطح دوم موردبحثمان راه ببریم. اگرچه هستی طبقاتی تهیدستان شهری است که تجربهی زیستهی طبقاتیشان را تعیّن میبخشد، اما ایدئولوژیها و گفتمانهای طبقات فرادست نیز که از جنگ گفتمانها سربلند بیرون آمدهاند بر تجربهی زیستهی تهیدستان شهری تأثیر میگذارد. احساسها و آرزوها و خواستها و معناهای برآمده از تجربههای زیستهی طبقاتی طبقات فرادست در ایران امروز با صلابت بر الیاف نرم مغزهای تهیدستان شهری نیز حک شده است.
عامل طبقه کماکان عامل تعیینکنندهی تجربهی زیستهشان است اما عامل ایدئولوژیها و گفتمانهای رقیب نیز بر تجربهی زیستهشان تأثیرگذار است. تهیدستان شهری و مدافعان فکری و عملیشان در ایران امروز در جنگ معناسازیها بهتمامی قافیه را باختهاند. اصلیترین متولی پژوهش دربارهی سومین سطح از حیات تهیدستان شهری، یعنی سطح گرایشهای طبقاتی، مطالعات فرهنگی و رشتههای مربوطهاش نظیر نقد ادبی و زبانشناسی شناختی و نشانهشناسی و غیره است. پرسشهایی که مطالعات فرهنگی در زمینهی حیات تهیدستان شهری باید پاسخ دهد عبارتاند از این که معناها و ارزشهای غالب میان تهیدستان شهری چهگونه شکل میگیرد و موانع تکوین آگاهی طبقاتی میان تهیدستان شهری کداماند و چهگونه مانعآفرینی میکنند و حضور پررنگ انواع ایدئولوژیها و گفتمانهای طبقات فرادست میان تهیدستان شهری چه پیآمدهایی را برای زندگیشان پدید میآورد و غیره. مطالعات فرهنگی در ایران که عمر درازی نیز ندارد مطلقاً به هیچ جنبه از حیات تهیدستان شهری نپرداخته است. مطالعات فرهنگی در ایران، برخلاف نخستین سالهای شکلگیری مطالعات فرهنگی در بریتانیا که هویتی رادیکال داشت، عمدتاً رنگمایهای محافظهکارانه دارد و در بهترین حالت فقط طبقهی بهاصطلاح متوسط را موضوع پژوهشهای خود قرار داده است. از باب نمونه، پایاننامههای کارشناسی ارشد در سه دانشگاه تهران و علامه طباطبایی و علم و فرهنگ از بدو تأسیس رشتهی مطالعات فرهنگی تا دستکم سال ۱۳۹۰ هرگز به تهیدستان شهری اختصاص نیافته بود.
- نویسنده : محمد مالجو | پژوهشگر اقتصادی