گره، میدان، فلکه وبررسی معنا شناختی این سه واژه در شهرسازی
گره، میدان، فلکه وبررسی معنا شناختی این سه واژه در شهرسازی

سابقه حضور معماران ، برنامه ریزان شهری ، برنامه ریزان حمل و نقل و مهندسین ترافیک در طرح های شهری ، به چند دهه می رسد . همه این متخصصین با کمال صداقت و حسن نیت سعی در حل معضلات شهری نموده اند ، ولی متاسفانه راهکارهای ارائه شده ، به اغتشاش فکری و رفتاری […]

سابقه حضور معماران ، برنامه ریزان شهری ، برنامه ریزان حمل و نقل و مهندسین ترافیک در طرح های شهری ، به چند دهه می رسد . همه این متخصصین با کمال صداقت و حسن نیت سعی در حل معضلات شهری نموده اند ، ولی متاسفانه راهکارهای ارائه شده ، به اغتشاش فکری و رفتاری شهروندان منجر شده و عابر پیاده و راننده را بیش از پیش از وضع موجود ناراضی کرده است .

🔹مقصر جلوه دادن شهروند به بهانه « بی فرهنگی » و یا « بی سواد» خواندن کارشناس نه فقط باعث حل مساله نمی شود بلکه به بی اعتمادی و ستیز پنهان و آشکار نیروهای دست اندرکار مسائل شهری منتهی می شود.
به اعتقاد نگارنده مشکل کارشناس و مدیر شهری در رویکردی است که به موضوعات دارند. تا زمانی که مدیر شهری یا کارشناس ، تمام مساعی خود را برای حل مشکلات عملکردی صرف می کنند ، یا حداکثر به دنبال آشتی بین فرم و عملکرد هستند ، مشکل به طور کامل و جامع حل نمی شود . آن ها فقط یک یا حداکثر دو مولفه از یک پدیده را مد نظر قرار داده ،و از مولفه سوم یعنی معنی ، غافل مانده اند.
اکثر مدیران و کارشناسان ما در عمل ، بین ذهنیت و عینیت تفاوتی نمی گذارند . و به آنچه در ذهن شهروند می گذرد اهمیت نمی دهند .

🔹ایشان در تئوری و عمل ، به تصاویری که شهروند ایرانی بر اساس تجربیات فردی و جمعی خود در طول تاریخ ، در ذهن خود از مکان های زندگی اش پرورانده است ، بی توجه اند. ایشان هنوز اندر خم حل مشکلات « فضا» هستند و محل های زندگی فردی و جمعی را به مثابه « مکان » به رسمیت نمی شناسند . به این دلیل نه فقط میان سیما ( تصویر ذهنی) و منظر( شرایط عینی یا قابل ادراک) تفاوتی قابل نیستند و این واژه ها را مترادف یکدیگر به کار می گیرند ، بلکه تفاوت میان تندراه و بولوار ، فرق بین کوچه و خیابان و بالاخره آن چه در این مقاله مورد توجه خاص بوده ، یعنی تفاوت ماهوی بین میدان و فلکه را نادیده می انگارند شاید مطالب فوق ادعاهایی بی اساس و جسارت آمیز به نظر رسد و توان نگارنده نیز محدودتر از آن است که بتواند موضوعی با وسعت این موضوع را در مقاله ای کوتاه شرح نماید.

🔹ولی با قبول تمام محدودیت های موجود سعی شده است تا با رویکردی معنا شناختی فتح یابی در این زمینه صورت پذیرد. در ادبیات شهرسازی با واژه های فراوانی رو به رو هستیم که هر روزه بارها مورد استفاده کارشناسان و مدیران شهری قرار می گیرد . از میان این واژه ها یا بهتر بگوییم مفاهیم ، به سه واژه کلیدی گره ، میدان و فلکه بسنده می کنیم.

❇️گره
در زندگی حرفه ای بارها از واژه کلیدی گره استفاده می شود و با دادن پسوندی « ترافیکی » به آن ، ذهن انسان متوجه نقاطی در شهر می گردد که باعث راه بندان و عدم حرکت روان خودروها شده اند . بدیهی است با این رویکرد تمام توجه به تقاطع هایی جلب می گردد که چندین معضل را به وجود آورده اند .

🔹هر چند توجه به این موضوع ، مهم و ضروری است ، ولی باید گفت که شهرسازی ، و دانش طراحی شهری«گره» تنها به تقاطع های مشکل زا محدود نمی گردد . و نیز از طرفی دیگر ، مفهوم گره مساوی با تقاطع نیست . زیرا گره یکی از عناصر تصویر ذهنی است ، در صورتی که تقاطع واقعیتی است موجود که برخی از اطلاعات آن را ادراک کرده و عینیتی از آن را پیش رو داریم.
به بیانی دیگر ، اصطلاح گره در دانش طراحی شهری ( برخلاف تصور رایج) اشاره به یکی از عناصر تصویر ذهنی دارد که – از هر نوع تجمع رویدادهای مختلف در شهر – در ذهن شهروند شکل گرفته است . کاشف این مسئله ، یک روانشناس توپولوژیک به نام کورت لوین ( ۱۹۳۶ میلادی ) بود که پس از آزمایش های فراوان متوجه شد که شهروندان ، اولا برای ایجاد تصویری ذهنی( Image ) از محیط خود ، شرایط موجود در محیط را در چند عنصر نقطه ای ( گره ) ، خطی (مسیر) ، بقچه ای (حوزه) و جدا یا وصل کننده (لبه) خلاصه می کنند .

دوماً این عناصر و تصویری که از آن در ذهن خود نقش می بندد ، کاملا به تصویر عینی مطابقت نداشته و سوما انسان ها ، رفتار خود را نه بر اساس واقعیت ها ، بلکه بر اساس تصوری که از مکان خاص دارند تنظیم می کنند.
این کشف مهم چند دهه بعد توسط کوین لینچ وارد ادبیات شهرسازی شد . او با کمک همکاران خود ، در کتاب The Image of City این را به جامعه شهرسازی معرفی کرد. این کتاب که باید به « تصویر ذهنی شهروندان از شهر خود» ترجمه می شد. توسط استاد مرحوم زنده یاد مزینی به « سیمای شهر» تغییر شکل یافت.
کولین لینچ و پیروان وی ، متوجه شدند که نه فقط تفاوت مذکور وجود دارد. بلکه تصویر ذهنی گره ، فقط حاصل از تقاطع خیابان ها ، یا حتی میدان و فلکه بوده است ، بلکه کلیه فضاها و پاره فضاهایی که محل تجمع یا تلاقی رویدادهای متنوع جمعی هستند را در بر می گیرد. به بیانی دیگر نه فقط انواع تقاطع ها و میادین ، فلکه ها و جلوخان ها بلکه پاتوق ها و محل تمرکز والدین در جلوی ورودی مدرسه را نیز شامل می گردد . لازم به ذکر است که تصویر گره در ذهن به تجمع عملکردها یا فرم ها محدود نبوده است بلکه شامل تجمع معانی در یک محل نیز می گردد . در مطالعات شهری هر یک از این موارد مورد تحلیل و برنامه ریزی قرار می گیرند.
میدان
« میدان به کسر میم معرب واژه فارسی به فتح میم می باشد. اعراب بر آن جمع بسته میادین گویند چنانکه فرمان را فرامین گویند. این واژه در عربی دارای معنایی منحصر به فرد می باشد ولی در فارسی دارای معانی متعدد بوده و به صورت مرکب نیز مانند میداندار و میدانداری مورد استفاده قرار می گیرد.»
آن چه از میان معانی مختلف ، برای میدان بیش از هر چیز مشترک است ، ماهیت عرصه بودن میدان است و آن چه برای شهرسازی حائز اهمیت است اینکه میدان ، محل تجمع انسان ها، نیروها و رویدادهایی است که در این عرصه اند. خواه این عرصه ، میدان جنگ باشد یا میدان مغناطیسی و خواه میدان اسب دوانی باشد یا میدان میوه و تره بار.
« در هر صورت میدان در شهرسازی عرصه ای است گشاده در جایی که اطراف آن خانه ها و دکان هاست. محلی که نه فقط خانه ها و دکان ها در جداره آن تجمع کرده اند ، بلکه خود نیز به عنوان عرصه تجمع انسان ها ، فعالیت ها و رفتارها ، در یک کلام رویدادهای مختلف عمل می نماید.

رویدادهایی که در گذشته حادث شده و در خاطرات جمعی و فردی ثبت می شوند ، وقایعی که در حال حاضر در زندگی روزمره شهروند نقش ایفا کرده ، و همچنین امیال و توقعاتی که از آینده آن مکان برای بهبود زندگی جمعی اش تصور می کند.
آن چه در دانش طراحی شهری به عنوان یک ارزش برای میدان مطرح است ، نقش اجتماعی و تعاملی است که این فضا در زندگی جمعی شهروندان ایفا می کند. بررسی تاریخی شهرهای مغرب زمین نیز شاهدی است بر این ادعا. از دوران یونان باستان تا قرن بیستم شهروند اروپایی مهمترین و مردمی ترین رویدادهای جمعی خود را در میدان برگزار می کرد . واژه های یونانی آگورا و رومی فوروم به معنای تجمع شهروندان بود .

پلازا و انواع فضاهای مشابه در میان اقوام اروپایی ، خواه انگلیسی ، آلمانی یا فرانسوی و مانند اینها قلب تپنده شهر و محل گردهمایی و تعامل اجتماعی بود. حتی خودکامه ترین دولت های دوران استبداد اروپا ( قرن هفدهم و هیجدهم) جرات تغییر این نقش را به ذهن خود خطور ندادند. حتی اگر مستبدین نیازی به احداث میدان جدیدی برای نشان دادن قدرت و جلال خود می دیدند، سبک و معماری آن را هندسی تر و مجلل تر نموده و رژه و بازدید از لشگریان را به عملکرد آن می افزودند.
شهروند غربی پس از سرنگونی استبداد ، به سرعت عملکرد تشریفاتی را از میدان زدود و آن را به صورت محل حضور و تعامل اجتماعی خود و همشهریانش احیا کرد . اگر شهرهای مغرب زمین در طول دو هزاره دارای حداقل یک میدان شهری بودند ، در نظام سنتی شهرهای مشرق زمین و ایران فقط با دو نوع اصلی میدان رو به رو بوده ایم .که از این دست اند ، میدان محلی و میدان رسمی- تشریفاتی.
عمومی ترین و مردمی ترین فضاهای شهری در جامعه ایران بازارها و میادین محلی بودند و میدان های ارگ یا میدان اصلی شهر(مانند میدان نقش جهان) بیشتر وظیفه ای تشریفاتی و در خدمت نهادهای حکومتی و مسئول شهر قرار داشتند از آنجا که میادین اصلی توسط حاکم و اطرافیانش احداث می گردید ، دولت نیز مسئول حفظ و نگهداری از آن بود.

از سوی دیگر میادین محلی و برخی تکایا که محل جمع و تعامل اجتماعی اهالی محل بود ، توسط خود مردم احداث ، حفظ و نگهداری می گردید.
فلکه
فلکه عبارت است از گشودگی در تقاطع و جزیره ای در وسط این گشودگی . جزیره میانی دارای پوشش گیاهی ، آبنما ، فواره و بعضاً مجسمه می باشد . که عملکرد غالب آن ها بر خلاف میدان ، توزیع حرکت خودروهاست .

در طرح فلکه تنها چیزی که مطرح نبوده حضور انسان و مفاهیم عمیق نهفته در فضای شهری است و مبتکر اصلی این پدیده اوژن هنارد فرانسوی بود که در آستانه قرن بیستم متوجه این واقعیت شد که ، خسارت و امکان تصادف دو خودرو از بغل ، بسیار کمتر از تصادف بر هم است ( ر . ک . استروفسکی)
به همین دلیل ، محورهای مستقیم هوسمانی پاریس را به زینت فلکه ، آراسته کرد. این راه حل ، سال ها گزینه ای مناسب تر در مقابل تقاطع ها ( به ویژه راه بیش از چهار شاخه) بود. به علاوه آن که نیاز به مامور راهنمایی و بعدها نیاز به چراغ راهنمایی نیز منتفی می شد. ولی با شیوع سرسام آور خودروهای شخصی ، فلکه در عمل ، کارایی خود را از دست داده و به موجودی زاید تبدیل گردید.
با فروپاشی تدریجی نظام سنتی در ایران ، نظام فضایی شهرهای ما نیز دگرگون شد و به سبب خودرو ، خیابان کشی های این دوره با به صلیب کشیدن شهرها در محل تقاطع محورها ، فضایی به نام فلکه احداث شد. این فضا جای میادین تشریفاتی را به سرعت گرفت و دولت های وقت و بلدیه سعی در احداث هر چه مجلل تر آن نمودند. از آن جا که تغییر و تحولات شهری ما عمدتاً معطوف به حرکت سواره و توزیع خودروهای شخصی شد ، نه فقط خراش های عمیقی بر پیکر شهری به نام « راه های شهری»وارد شد ، بلکه تقریبا همه میادین شهرهای ما را تبدیل به فلکه نمود .

حال آنکه عملکرد این پدیده جدید عکس عملکرد میدان است. فلکه ها محل توزیع و تفرق اند ، ولی میادین محل تجمع. در فلکه وجه غالب استفاده کنندگان سواره ها و در میدان پیاده ها هستند . سواره ها به واسطه ویژگی های خودرو هرگز موفق به ایجاد تجمعی بارور نمی شوند .

به قول کریستوفر الکساندر « خودروها با اعطای ازادی و فرصت زیاد به مردم آن ها را از خانه ، بیرون می کشند ولی از هم دور نگه می دارند و به این صورت باعث مرگ حیات اجتماعی شده اند » و این در حالی است که هر اجتماع فرهیخته ای نیاز به مرکزی برای زندگی عمومی اش دارد ، مکانی که انسان بتواند برای دیدن مردم و دیده شدن توسط آن ها به آنجا برود.
با اینکه به واسطه برخی مسایل ، اذهان مدیران شهری ، مهندسین و برخی شهروندان همیشه متوجه تعریف خیابان و احداث فلکه و نظایر اینها بوده است و این قبیل تغییرات را نوعی عمران و توسعه شهر خود به شمار می آورند ، ولی امروزه اکثریت مردم به این نتیجه رسیده ند که دیگر همه فضاهای با هم بودن در حال فروپاشی است و هر کدام از ما هر روز تنهاتر از دیروز می شویم.
میادین در شهرهای ما تلفیقی از فرم یک فلکه ، از معنای یک میدان و عملکردی مختلط از این دو اند. لازم به ذکر است که همیشه تغییر دادن کالبد ، راحت تر و سریع تر از معنا و بار ذهنی مربوط به آن می باشد .

اساسا عناصری از جنس معنا ، دیرپا و ماندگارترند و به صورت تدریجی و در زمانی طولانی تر یا کمرنگ می شوند و یا از بین می روند. از این رو بسیاری از شهروندان شهرستانی و حتی تهرانی هنوز در مقابل جایگزینی واژه میدان برای فلکه مقاومت کرده اند و آن را با دقتی بیش از مهندسان و مدیران شهری فلکه می نامند.
برای شهروندان ما میدان همیشه عبارت بود از جایی گشاده که برای حضور و تجمع شهروندان طراحی شده و به لحاظ محل استقرارش بسیار مهم است. میدان همیشه مثل یک گره اجتماعی عمل کرده و انواع کاربری ها در مقیاس محل یا شهر و انواع اتفاقات سالانه ، اعم از جشن ها و عزاداری ها در آن اتفاق می افتاده است . علاوه بر این ها میدان ، محل تبادل اطلاعات و اخبار روز نیز بوده است ، یعنی مکانی با تجمع بیشترین ارزش های موجود در محله یا شهر.
در طی سالهای اخیر ، فرم و عملکرد میادین شهرهای ما در برابر تغییرات و تحولات سریع و مخرب ناشی از ورود خودروی شخصی به شدت تغییر کرده اند . این در حالی است که معنای آن ها در ذهن شهروندان ما کماکان پا برجاست و رفتارهای ناشی از این موضوع نیز همچنان به صورت عادت باقی مانده است و ناخودآگاه مورد تقلید و تکرار دیگران قرار می گیرد. عدم هماهنگی فرم ، معنا و عملکرد میادین باعث بروز مشکلات و معضلات بسیاری شده است که از همین دسته اند.
تمرکز ناشی از بار معنایی در اذهان شهروندان در مورد میدان موجب شد که این فضا برای همه گروه ها اعم از سواره ، پیاده ، طراح ، مدیر شهری ، نهاد های خصوصی و دولتی و نظایر اینها ارزشمندترین نقطه شهر قلمداد شود و هر نوع کاربری ، فعالیت، رفتار و اتفاقی را در این فضاها شاهد باشیم که بعضاً با هم مغایر و در تنش اند . برای نمونه اکثر میادین ما تبدیل به محل سفر شده اند. ترمینال اتوبوس ، محل سوار و پیاده شدن مسافر از تاکسی و مسافرکش ناخودآگانه در این نقاط متمرکز است . ادارات و نهادها ، مراکز و شعبات خود را در این « مکان مهم» مستقر می نمایند و نیز مهندسان برق و مخابرات تابلو ها و جعبه تقسیم های خود را در این محل برپا می کنند.
حضور دست فروشان و دورگردها در این نقطه قابل ملاحظه است . برپایی چادرهای خیریه و نمایشگاه های موقت نیز در این فضا به اغتشاش و بی سامانی آن می افزایند. میدان هنوز توسط عابرین پیاده به عنوان محل میعاد و یا ملاقات و یا پاتوق جوانان ، کارگران روزمزد و محل رجوع مشتریان مغازه ها استفاده می شود و برای آنان مفهوم میدان را دارد.

ازدحام ستون ها و تابلوهای تبلیغاتی نیز در میادین قابل مشاهده است همه ی این قبیل مسائل باعث شد عملکرد فلکه ( توضیع ترافیک سواره) علی رغم همه تمهیدات راهنمایی و رانندگی مختل گردد. از طرف دیگر نیز به علت همه مسائل فوق الذکر فضای واجد شرایط لازم برای وقوع عملکردهای یک میدان هم وجود ندارد. عابرین پیاده به محض مواجه با کوچکترین مانع یا ازدحام ، به مسیر سواره تجاوز می کنند و حاشیه فلکه ها یا میادین را اشغال می نمایند.

عابر پیاده به طور ناخودآگاه کوتاه ترین مسیر را که مسیر مستقیم است ، انتخاب می کند و خود را محق به حرکت در نوار سواره می داند. پیاده ها برای سوار و پیاده شدن ، از تاکسی ها و مسافرکش های سطح شهر ، یک یا چند نوار عبور سواره را اشغال می کنند . بدون آنکه متوجه باشند که توقف یا مکث در فضای سواره نه فقط غیر قانونی بلکه خطرناک نیز هست.
با ان که توقف خودروی شخصی و مسافرکش در فلکه ممنوع است ، ولی رانندگان برای شکار مسافر نه فقط برای لحظه ای بلکه مدت طولانی را برای انتظار و سوار کردن تدریجی مسافر توقف می کنند ، و این عمل به امری عادی تبدیل شده است . این توقف های نا به جا حتی بر تردد سواره دیگران نیز تاثیر منفی می گذارد.
در بسیاری از مواقع عابرین پیاده عرض فلکه را با گذر از فضای سبز میانی طی می کنند .

جالب توجه آن که حتی مدیریت برخی از شهرهای ما برای تسهیل حرکت آن ها پیاده روهایی را نیز در پیرامون و اقطار فضای سبز تزئینی ایجاد می کنند ، که خود باعث جذب بیشتر عابرین به جزیره میانی و در نتیجه عبور از فضای سواره فلکه می شود.

در بسیاری از شهرستان ها و مناطق شهری تهران ، از فضای سبز میانی فلکه برای پیکنیک و محل استراحت غریبه ها استفاده می شود. عدم تداوم مسیر عابر پیاده در فلکه ها و مبادی ورود به آن ها نه فقط عابرین بی حوصله را وادار به گذر از هر نقطه می کند ، بلکه سرمشق نا مناسبی برای نوجوانان شده است به صورتی که حرکت از میان خودروهای در حال حرکت را نوعی ورزش و بازی تلقی کرده اند. وجود جوی میان معبر پیاده و سواره اختلاف سطح روفوز وسط خیابان ، اختلاف سطح میان سواره و پیاده و در مواردی وجود باغچه در امتدا مسیر پیاده نیز نشان از بلاتکلیفی نظری و بی توجهی مسئولین و طراحان به اهمیت تداوم در مسیر عابر پیاده است. سرریز جمعیت به علت موارد مذکور به فضای سواره باعث شده است که رانندگان نیز حساسیت خود را نسبت به قوانین و مقررات رانندگی از دست بدهند و به نوعی دوئل با عابر پیاده و بقیه خودروها بپردازند . توقف روی خط عابر پیاده ، حرکت یا توقف در پیاده رو ، تا دورزدن خلاف در بخشی از فلکه شواهدی از این ادعاست.
یکی از نکات بسیار جالب توجه که نشان دهنده انصراف جمعی در سازمانی افسران راهنمایی و رانندگی به عنوان مجریان و نگاهبانان قانون ، و ایستادن مامورین هدایت خودروها در سطح سواره می باشد .

مشکلات رفتاری و پیاده که در بالا ذکر شد ، باعث واکنش های متفاوتی میان مهندسان ، طراحان و مسئولین ما شده است . شخصیت های تجدد گرا ، با افسوس زیاد آن را ناشی از ( سطح پایین فرهنگ مردم) می دانند و راه حل هایی بدتر از رفتار مردم تجویز می کنند. از اینکه چرا نسخه های آنان زودگذر و غیر موثر است متعجب می شوند.
در زیر به برخی از راه حل های ایشان اشاره می گردد:
کشیدن نرده های بلند میان سواره و پیاده ، این راه حل نه فقط غیر موثر و نوعی بی احترامی به شهروند پیاده و سواره است ، بلکه فضای پیاده رو نیز تنگ تر می گردد و برای عابرینی که در حاشیه سواره فلکه ایستاده اند امکان عقب نشینی را سلب می کند. استفاده از نیروی انتظامی ( بالاخص تعداد زیادی از سربازان وظیفه) به این امید که بتوانند همانند سدی جلوی حرکت نا بجای سواره و پیاده را بگیرند .

واقعیت نشان داده است که برای هر پیاده متخلف بیش از یک نیروی انتظامی لازم است . تردد سواره نیز وقعی به دستورات سربازان وظیفه نمی گذارد.
نصب چراغ راهنما برای سواره و پیاده باعث واکنش منفی پیاده و سواره گشته است . در صورتی که فلسفه وجودی فلکه مغایر آن است. اختراع فلکه برای احتراز از ایجاد مکث بوده است ، چه رسد به توقف خودرو و پیاده در پشت چراغ قرمز یا میان فلکه.
جریمه کردن عابرین پیاده : این راه حل نیز غیر عملی بودن خود را به سرعت نشان داد.
رویکرد دیگری که نسبت به این ناهنجاری های رفتاری وجود دارد ، صبر و تحمل به امید آن که با اعمال قوانین سخت و ابزار هوشمند و « ارتقاء سطح فرهنگی مردم» این مسئله هر چه سریع تر حل شود. این نحوه برخورد هنوز ادامه دارد و به نوعی لجبازی با مردم و رفتارهای شهری آنان کشیده است. گوشه نگاهی به طرح ها و تصمیم های اتخاذ شده شاهدی براین مدعاست.
بررسی مسائلی که مطرح شد ما را به این نتیجه می رساند که می باسیت تفاوت معنا و مفهوم فلکه و میدان را جدی گرفت و از اختلاط این دو مفهوم پرهیز کرد. ادامه روال موجود نیز باعث حذف معنای میدان از اذهان شهروندان نمی شود. این اصرار غیر واقعی و ساده اندیشانه است و حتی در بی ریشه ترین فرهنگ ها (امریکا) هم عملی نبوده است.
به نظر می رسد می بایستی تجدید نظری جدی و اساسی در دیدگاه طراحان و مدیران شهری انجام پذیرد.
رفتار عابرپیاده و سواره را نمی توان ساده انگارانه دانست .

بلکه می بایست علل وقوع آن رفتار را ریشه یابی کرد . در طرح میادین ، تکیه بر معنای موجود در اذهان شهروند پیاده ی ایرانی لازم است و فلکه ها را نیز باید بر اساس توجه به مسائل طراحی کرد. از آن جا که معنا ، بسیار بطئی تر از عملکرد و فرم تغییر می یابد ، معنای موجود از هر مکان را در برنامه ریزی و طراحی به عنوان مهمترین مولفه لحاظ نماییم. بنابراین از این پس در این نوشتار هر جا به واژه میدان توجه شد ، منظور محدوده ای ساکن و جمع پذیر ، یکپارچه و دارای زندگی شهری برای شهروندان پیاده است و فلکه ها از این مقوله متمایزند .

میادین به طور کلی دارای فضایی باز و به نسبت وسیع و معین هستند و کاربرد آنها عموما مراودات اجتماعی ، تجمع شهروندان و ارتباطات متقابل بین آنهاست . میادین مقید به مکان خود هستند و موقعیت شان نسبت به کل شهر در اذهان عمومی مشخص است.
توقعات موضوعی از میدان
میادین از اثرگذارترین فضاهای شهری در ذهینیت شهروندان هستند تا حدی که معمولاً ساکنان یک شهر ، مناطق مختلف شهرشان را بوسیله میادین آن بازشناسی می کنند و ساده ترین راه آدرس دهی به یک غریبه در شهر را با راهنمایی وی از طریق میادین به عنوان نقاط شاخص شهری انجام می دهند. از این میادین خواه تشریفاتی باشند ، خواه شهری یا محلی ، انتظاراتی است که ناشی از مفهوم میدان ، مستقل از نوع آن می باشد . از جمله اینکه میدان در مقابل حرکت و پویای اجتناب ناپذیر حاکم بر خیابان دارای نوعی سکون است .

این سکون امکان مکث یا آسودن در میان شبکه خیابان ها را فراهم می کند و از نظر لینچ ( ۱۹۶۰) مانند هر گره ی دیگری مکانی برای مکث کردن مردم قبل از ادامه دادن به راهشان است . مکث کردن باعث می شود که امکان برقراری ارتباط با دیگران افزایش یابد و به علاوه فرد بتواند جزئیات کالبدی فضا را نیز ، با دقت بیشتری درک کند. البته سکون به معنی حذف کامل حرکت نیست ، بلکه تنهاکمیت ترافیک عبوری را رفتارهای حرکتی سلب می کند و رفتارهای غیر حرکتی را بیشتر تشویق می کند ، تمامی اینها جزو نوعی آرامش ذهنی برای استفاده کننده از فضا محسوب می شود.
از سوی دیگر میدان مانند کاسه ای است که مردم و فعالیت ها را در خود جمع می کند یعنی خاصیت تجمع پذیری دارد ( برخلاف فلکه که دارای خاصیت تفرق پذیری است و به پخش ترافیک سواره کمک می کند) تجمع پذیری نیز در کنار سکون زمینه را برای توقف و مکث شهروندان فراهم می کند و باعث می شود فرد خود را جزیی از جمع بداند . در کنار سکون و تجمع پذیری فضای یک میدان شامل یکپارچگی نیز می شود .

این یکپارچگی مستلزم و پیوستگی در فضای میدان و اجتناب از خرد کردن بیش از حد فضاست . یکپارچگی امکان ایجاد یک تصویر ذهنی از کل فضا را برای شهروندان فراهم می کند. بدیهی است که همسو با آن پیوستگی عناصر کالبدی و فعالیت ها نیز قابل توجه است.
سکون
برای اینکه فضای میدان، ساکن به نظر آید و یا شخص در آن احساس سکون کند ، این فضا باید مواردی را در خود مستتر داشته باشد و انسان را به مکث کردن تشویق کند. به عبارتی تشویق به کاستن از سرعت ، تشویق به انجام رفتارهای مسیر باشد فضا ایستا می شود و احساس سکون به وجود می آورد . شرایط شکل گیری روابط اجتماعی از این دسته اند. امکان حضور آسان در فضا برای شهروندان چه از لحاظ دسترسی آسان و چه از لحاظ شرایط آسایش زیست محیطی.
امکان حضور گروه های مختلف اجنتماعی که خود با وجود عوامل زیر امکان پذیرند . ایجاد امنیت لازم برای حضور زنان ، کودکان ، سالمندان و معلولان وجود عرصه ها و تجهیزات مورد نیاز گروه های سنی یا اجتماعی مختلف ، از یک فضا و همچنین وجود فعالیت های جاذب به صورت خودجوش یا سازمان یافته برای جذب افراد از آن جمله اند. امکان دیدن و دیده شدن آسان افراد توسط یکدیگرند ، بدین لحاظ فضا نباید دارای موانع دید فراوان و همچنین بستری مناسب برای انطباق فواصل دید و فواصل برقراری روابط اجتماعی باشد.
تجمع پذیری
یکی از ویژگی های هر میدان تجمع پذیری است . میدان محل تجمع شهروندان و گردهمایی است ، پس باید امکان جمع شدن شهروندان در آن فراهم گردد و برای تجمع شهروندان در میدان نیاز به فضایی مناسب است . فضایی که مسیرهای حرکتی اطراف میدان و حریم آن را بر هم نزند و به لحاظ شکل هندسی اجازه جمع شدن به افراد را بدهد.
یک فضای خطی یا میدانی که به شکل مستطیل کشیده است ، امکان گردهمایی افراد را به اندازه یک فضای دایره شکل به وجود نمی آورد. همچنین ابعاد فضا باید به اندازه ای باشد که بتوان آن را جوابگوی تعداد افراد حاضر در آن به شمار آورد . ضمن اینکه شهروندان باید بتوانند به راحتی و سهولت در فضا حضور یابند ، یعنی علاوه بر آسان بودن دسترسی به فضا و نحوه رسیدن به آن ، حداقل شرایط زیست محیطی هم در فضا فراهم گردد. به طور مثال فضا پاسخگوی نیازهای افراد در مقابل شرایط نامساعد آب و هوایی است. در مناطق گرم و با آفتاب شدید فضایی می بایستی پر سایه و یا در مناطق پر باران دارای فضاهای سر پوشیده و امن گردد.تجمع پذیری در میدان علاوه بر تبلور در امکان جمع شدن شهروندان به جذب فعالیتهای مختلف در فضا نیز وابسته است . وجود فعالیتهای متنوع و متفاوت در فضا باعث تجمع افراد در میدان می شود و ویژگی جمع پذیری آن را ارتقاء می بخشد .

اما فعالیت ها ، زمانی در فضا تجمع ایجاد می کنند و در پی آن جمع پذیر می شوند ، که اولاً افراد امکان درگیر شدن با فعالیت های مختلف موجود در فضا را داشته باشند. و این میسر نمی شود مگر با ایجاد فعالیت های متنوع در فضا ، تا فرد بتواند از میان آنان گزینش کند و در واقع امکان انتخاب فعالیت متناسب با علایق یا نیازهای خود را داشته باشد . همچنین اگر فعالیت های مختلف کنار هم قرارگیرند فرد نیز می تواند همزمان در بیش از یک فعالیت درگیر شود . مثلا علاوه بر خرید از واحد های تجاری اطراف میدان می تواند به خوردن تنقلات مشغول شود و یا در بین راه به ده روزنامه فروشی مراجعه کند.
دوما فضای میدان باید بستر مناسبی برای عرضه فعالیت های مختلف ایجاد کند و توان انجام چند فعالیت مختلف را در خود داشته باشد و فضای مناسب نسشستن افراد و امکان بازی کودکان خردسال را فراهم کند. برای مثال بتوان از آنجا به ویترین برخی مغازه ها مسلط شد. یعنی فضا باید توسط تجهیزات و مبلمان مناسب امکان انجام فعالیت های مختلف را در کنار هم فراهم کند. فضای میدان برای این که تجمع پذیر جلوه کند باید مرکزیتی را القاء کند و بر آن تاکید ورزد. این تاکید می تواند از طریق گروه های انسانی و یا عوامل کالبدی شکل گیرد.
یک میدان باید امکان تجمع انسانی را در کنار فعالیت های حرکتی فراهم کند . شهروند باید در برخورد با فضا متوجه شود که میدان صرفا فضای حرکت نیست . فضایی است ایستا و دارای سکون که در آن می توان گرد هم آمد ، با یکدیگر به بحث و گفتگو تبادل نظر و داد و ستد پرداخت . این تجمع ها نباید صرفا مخصوص قشر یا گروه خاصی باشد . فضای میدان باید بتواند انوع تجمعات در گروه های سنی مختلف از کودکان گرفته تا سالمندان را در خود جای دهد .

گروه های اجتماعی متفاوت همچون خانه داران کسبه و نظایر اینها باید بتوانند جایگاهی مناسب برای خود و تجمع گروهی در فضا بیابند . علاوه بر تجمعات چند نفره میدان باید قابلیت جوابگویی به تجمعات چند صد نفره فرا گروهی را نیز داشته باشد و این میسر نمی شود مگر اینکه میدان به مرکز خود بنگرد. تاکید بر فضایی به عنوان مرکز میدان توسط کالبد یعنی کف و مبلمان و نظایر این دو احساس امکان تجمع را در افراد تقویت می کند . البته باید توجه داشت که شکل صحن فضا نیز باید به گونه ای باشد که به مرکز اشاره و به آن تاکید کند . شکل هایی که مرکزی مشخص را القا می کنند مانند دایره ، مستطیل ، مربع بسیار مناسب تر از اشکالی اند که مرکز آنان به راحتی قابل تشخیص نیست . مانند اشکال ترکیبی یا نامنظم ، فرد برای اینکه فضای میدان را تجمع پذیر احساس کند ، باید به نحوی تک تک افراد را متعلق به آنکه فرد احساس کند می تواند در کنار سایر گروه های اجتماعی فعالیت کند باید امکان استفاده همزمان گروه های مختلف اجتماعی از یک فضا فراهم باشد . بدین منظور می بایست تجهیزات و مبلمان مورد نیاز هر گروه در فضا تعبیه گردد تا فضای احساس استقرار راحتی هر گروه شکل گیرد.
همچنین ایجاد فعالیت هایی در فضا که میان گروه های مختلف سنی و اجتماعی مشترک است و یا به نوعی با هم مرتبط اند احساس مشارکت با سایرین و حضور در جمع را در شهروندان به وجود می آورد.تشویق به توقف نیر باعث ایجاد احساس تجمع پذیری در فضا می گردد. وجود فعالیتی که نظر شهروندان را به خود جلب می کند و آن ها را در ارضاء حس کنجکاویشان شریک می سازد ، معمولا ابتدایی ترین راه برای تشویق شهروند به مکث و حضور در کنار دیگران است.
یکپارچگی
یک میدان باید یکپارچه باشد . یکپارچگی در میدان را توسط موارد زیر می توان به وجود اورد. پیوستگی در عناصر کالبدی ، یعنی فضا دارای کف و بدنه ای پیوسته باشد ، از اختلاف سطح زیاد ( در حدی که ارتباط ادراکی و فعالیتی قطع شود) باید پرهیز کرد و کف سازی میدان از یک ساختار سیستم کلی تبعیت کند. اگر تنوعی در خرد فضاها مد نظر است توسط پیوستگی در خط اسمان و پرهیز از اتلاف ارتفاع ساختمان های موجود در جداره امکان پذیر است . علاوه بر این پرهیز از انقطاع در بدنه به خصوص در محل برخورد راه ها با جداره میدان ، در حفظ پیوستگی بدنه تاثیر گذار است .

پیوستگی فضایی نیز باعث ایجاد یکپارچگی در فضا می گردد. وقتی که فضا وارد ادراک شده و زیر فضاها حالت تفکیک یافته و یا کاملا مستقل نداشته باشند می توان فضا را یکپارچه نامید . بدین منظور حوزه های فضایی محدودتر باشند ، ادراک کلیت فضا سهل تر مشخص می شود . در صورتی که فضا نیازمند جزیی فضای مشخص باشد ، عوامل تفکیک نباید صلب و غیر قابل انعطاف باشند .

تفکیک فضاها از لحاظ بصری باید به حداقل برسد و با سایر تدابیر مانند اختلاف مصالح ، کف و فضاها را از یکدیگر تفکیک کرد. همچنین فضا نباید به شکلی باشد که خود امکان به وجود اوردن فضاهای مستقل و منفک را فراهم کند.
پیوستگی فعالیتی نیز بر یکپارچگی فضا می افزاید . بدین منظور حوزه های فعالیتی نباید دارای مرزی غیر قابل انعطاف باشند. به عبارتی تا حد امکان نباید فضای مشخصی را به فعالیت مشخصی اختصاص داد و فعالیت را محدود به همان فضا کرد. فعالیت ها در صورت امکان می توانند به صورت سیال در فضا جاری شوند و فعالیت های همساز با خود را یافته، حتی با آنها ترکیب شوند و فضایی چند عملکردی را به وجود آورند.
در نهایت ادراک فضا به عنوان یک کلیت ، به امکان ایجاد ارتباط میان اجزای فضا با کلیت آن و ایجاد تصویر ذهنی واحد و کامل از کل فضا کمک می کند .

یک فضا برای اینکه در یک زمان و به صورت کامل ادراک شود می بایست دارای هندسه ای آشنا و قابل بازشناسی در ذهن باشد ، یک میدان مربع شکل به راحتی از هر نقطه ادراک می گردد. اما امکان درک یک فضای تلفیقی در یک زمان و همانند یک کل دشوار به نظر می آید . از طرفی ابعاد فضا باید به اندازه ای باشند که فرد بتواند هندسه شکل آن را با توجه به توان بصری خود دریافت کند.
فضای میدان باید دارای هویت خاص و ویژه خود باشد تا بتواند خود را از فضاهای مجاور و راه های منتهی به ان ها منفک کند و مرزی به عنوان یک کلیت برای خود قائل شود . از طرفی فرد باید بتوند ارتباطی میان جزئیات و کل میدان بیابد . تناسب میان اجزاء با کل فضا ، عدم تفکیک جزء فضا از فضای کلی ، احساس تجانس میان عناصر تشکیل دهنده فضا از عوامل ایجاد تصویر ذهنی واحد از کل فضاست.

ارتباط مناسب میان اجزاء وجود نظمی فراگیر و امکان تشخیص ساختار اصلی فضا از دیگر عوامل ایجاد تصویر ذهنی واحد از کل فضایند.
در نهایت به یاد می آوریم که هویت میادین می تواند ، شلوغ و پر هیاهو ، آرام و ساکت ، عملکردی و یا نمادین باشد ، اما هرگز نباید فضایی بدون رویداد باشد